مهدی کروبی در گفتگو با مجله اشپیگل در پاسخ به این سوال که آیا فعالیت‌های شما از سوی وزارت اطلاعات کنترل می‌شود؟ گفت: در زبان فارسی یک مثال زیبا هست: دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد. بنابراین دیوار هم می‌شنود. بعلاوه، رژیم چهارده به اصطلاح محافظ برای من گذاشته و گفته به این دلیل است که اینها مرا «در برابر تروریست‌ها محافظت کنند». ولی وظیفه اصلی این افراد این است که اطلاعات جمع کنند. وقتی مدتی پیش به من حمله شد، این محافظان هیچ کار برای حفظ من نکردند. توصیه می‌کنم اگر روزی من کشته شدم، اول از همه این را بررسی کنید که مبادا قاتل از همین محافظان دور و بر من باشد!

متن کامل گفتگوی مجله اشپیگل با مهدی کروبی را در سحام نیوز بخوانید.

به گزارش کلمه، میرحسین موسوی در جمع ایثارگران، یکی از حقوق مردم را برگزاری انتخابات آزاد عنوان کرد و گفت: نباید حکومت برای مردم تصمیم بگیرد. وقتی از دور نگاه می کنیم به زشتی این کار پی می بریم که مثلا چهار پنج نفر که به فرض خیلی آدم های عالی که تمام حسن های جهان در آنها جمع شده باشد، بنشینند یک عده ای را کنار بزنند، عده ای را انتخاب کنند و بعد به یک ملت هفتاد و پنج ملیونی بگویند از داخل اینهایی که ما انتخاب کردیم انتخاب کنید. این بدترین حالت برخورد با یک ملت است. زشتی این کار را نمی فهمیم، چون داخل آن هستیم و لمس نمی کنیم. بله وقتی که یک نماینده ای خائن از آب درآمد با او باید با شدت و غلظت برخورد کرد و او را بیرون کرد. از گذشته هم برای این کار راه داشتیم اما حالا انتخابات را به این شکل انجام می دهیم که مدام گزینش انجام دهیم، تمام دهان ها را ببندیم، تمام مراکز اطلاع رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما می خواهیم، رأی بیاورد و بعد صندوق ها را هزار جور دستکاری بکنیم و تخلفات عجیب و غریب انجام بدهیم. اینطور که نمی شود کشور را اداره کرد(دراینصورت) کشور به اینجا میرسد که الان تهدیدات خارجی پشت دروازه کشور ماست و از لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی تهدیدات داخلی بیشتر است.

متن کامل صحبت های مهم میرحسین موسوی را در کلمه بخوانید.

احمدی نژاد و محصولی، وقتی که هنوز نه از هاله ی نور خبری بود و نه از میلیاردها پول

احمدی نژاد و محصولی، وقتی که هنوز نه از هاله ی نور خبری بود و نه از میلیاردها پول

صادق محصولی، وزیر رفاه دولت کودتا، همان کسی که در زمان استانداری محمود احمدی نژاد در اردبیل توانست در معامله ی سوآپ نفتی پول هنگفتی به جیب زده و یک شبه در قامت یک میلیاردر ظاهر شود، همان که با شهید باکری آن کرد که دشمن نکرد، همان شریک دزد رای های من و تو در کودتای ننگین بیست و دوم خرداد در وزارت کشور، در آخرین اظهارنظر خود گفته است که «مهد‌کودک‌ها بايد به گونه‌ای کار کنند که کودکان در سن ۱۳ سالگی يک شهيد فهميده باشند» و «اگر ضوابط اسلامی رعايت نشود با مهدکودک‌ها برخورد جدی می‌شود». آری، گویی این بار نوبت به دزدی اندیشه رسیده است، دزدی اندیشه از زمان کودکی، از زمان پاکی، از دوره ای که به گفته روانشناسان، تاثیر تمام گفته ها و آموزش ها در طول آن، برای تمام زندگی یک فرد باقی خواهد ماند. یک جنایت به تمام معنا، جنایت در حق یک نسل و زندگی آن نسل. کودکان هیچگاه نباید شهید فهمیده شوند، کودکان باید کودک باشند، بازی کنند و شاد باشند. دیگر نباید فاجعه ای چون شهید فهمیده و شهید فهمیده ها تکرار شود، نباید با یک آرمان القا شده در ذهن کودک یا نوجوانی که هنوز زندگی را نچشیده و درک نکرده، غنچه های این مملکت را پرپر و ذهن ها و زندگی هایشان را تباه کرد. دیگر دوره ی جنایت و گریستن سلاخ ها گذشته است. انقلاب فرهنگی دوم را کلید زده و بدان راضی نیستند، می خواهند ذهن ساده ی کودکان وطن را هم با خون رنگ کنند. اما گرگ های این مرز و بوم خوب بدانند که «گرچه مردان قبیله، همگی کشته شدند، توی گهواره چوبی ، پسری هست هنوز» V

دیکتاتور کوتوله

دیکتاتور کوتوله

پس از چهار سال خون دل خوردن و لحظه شماری برای پایان ننگین ترین رئیس دولت این مرز و بوم، و درست زمانی که همه عزم خود را یکی کرده بودیم تا دیکتاتور «کوتوله» را حتی شده در زیر سایه دیکتاتور بزرگتر، با رای خود جا به جا کنیم، بار دیگر تاریخ ورق خورد و این جمله تکرار شد که «اگر سی میلیون بگویند آری من می گویم نه». آری، تصمیم بر این بود که احمدی نژاد، بهترین عروسک دست به سینه نظام، حفظ شود. اما این لقمه بزرگ، خیلی خیلی گنده تر از دهان آقایان بود و خیلی زود تاوان سختی برایشان به همراه آورد، تاوانی که دیگر برگشت از آن به هیچ شکل ممکن نخواهد بود. اما اکنون، اکنون که در آستانه سالگرد کودتای ننگین 22 خرداد، احمدی نژاد و دست نشانده های مزدور حکومتی در مجلس، مشغول رسوا کردن فساد گسترده ی مالی یکدیگر و تهدید و ارعاب هم هستند، احمدی نژاد در یک فرار به جلوی دیگر –که شیوه مرسوم اوست- تهدیدی تو خالی به استعفا کرده، چه مضحکانه! دیگر همگان دانند که در دعوای علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد، نظر آن دیکتاتور بزرگ تر به نظر چه کسی نزدیک تر است. حال پس از یک سال خون دل خوردن مردم ایران، شهید شدن ده ها نفر، زندانی شدن هزاران نفر، تجاوزها، شکنجه ها و دروغ ها و دروغ ها و توقیف و سرکوب وحشیانه ملت، حتی اگر احمدی نژاد مجبور شود برای کنار رفتن، از لفظ محترمانه ی استعفا استفاده کند، واقعا حیف شده است. آری، خیلی حیف است که نتوانیم میوه ی جنبش سبز و سرنگونی دیکتاتور کوتوله را با دستان خود رقم نزنیم و او محترمانه خود را کنار بکشد. احمدی نژاد دقیقا همان کسی است که باید به مفتضحانه ترین شکل ممکن از کرسی غصبی که با دروغ و تقلب و سانسور و سرکوب به دست آورده کنار گذاشته شود، آن هم به دست خود مردم.